گذشتهی ساده:
came backشکل سوم:
come backسومشخص مفرد:
comes backوجه وصفی حال:
coming backمراجعت کردن، بازگشتن، برگشتن، باز آمدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی مقدماتی
He promised to come back before sunset, but the road was blocked.
او قول داده بود قبلاز غروب برگردد اما جاده بسته بود.
If you forget your keys, you will have to come back home to get them.
اگر کلیدهایت را فراموش کنی، مجبور میشوی برای برداشتنشان به خانه برگردی.
دوباره مد شدن، از نو محبوب شدن، دوباره رواج یافتن، دوباره باب شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Platform shoes are coming back.
کفشهای لژدار دوباره درحال مد شدن هستند.
That classic hairstyle from the 1980s is coming back into fashion on social media.
آن مدل موی کلاسیک دههی هشتاد میلادی دوباره در شبکههای اجتماعی باب شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «come back» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/come back